یکشنبه, 09 خرداد 1395 17:58
همچو فرهاد
نوشته شده توسط نامعلوم و قدیمیهمچــو فرهـاد بود کوه کـنی پیشــــه ی ما
کوه ما سیــنـه ی ما، ناخـن ما، تیشـــــه ی ما
بهر یک جرعه ی می منت ساقی نکشیـم
اشکِ ما باده ی ما، دیده ی ما ، شیــشـه ی مــا
ماهِ من ، شاهِ من
بیا ای تاج سرم،بیا دمی به برم
دل به یار بی وفای خویشتن
دادم و دیدم سزای خویشتن
زخمِ فرهاد و من از یک تیشه بود
او به سر زد ، من به پایِ خویشتن
هرکه ننشیند به جایِ خویشتن
افتد و بیند سزایِ خویشتن
(از این قسمت در واقع تصنیف دیگری شروع میشود که به همچو فرهاد وصل میشود)
اگر دل می بری جانا روا باشد که دلداری
میان دلبران الحق به دلداری سزاواری
دلا دیشب چه می کردی؟ تو در کویِ حبیبِ من
الهی خون شوی ای دل، تو هم گشتی رقیبِ من
شعر از: عبدالجواد ادیب نیشابوری
خواننده : پریسا
سازنده اثر: نامعلوم و بسیار قدیمی
منتشرشده در
آواز بیات ترک