خود ساعتی در آیینه اطوار خود ببین
من عاجزم از اینکه بگویم چه ها شدی
به به چه خوب شد که گرفتار چون خودی
گشتی و خوبتر که توهم مثل ما شدی
مارا چه شد که دست بسر کرده ای مگر
از ما چه سر زد اینکه تو پا در هوا شدی
دانم تو را مقام نبوت نه در خور است
گر شرک یا کفر علی لله خدا شدی
نامت شفای هر مرض عاشقان شده است
ای مایه ی حیات حدیث کسا شدی
هر کس بدل زیارت کویت کند هوس
مشهد، مدینه، مکه شدی کربلا شدی
تصنیف بیست و یکم عارف در طهران 1340