قهقه کبک دری
بود و چو از خودسری خدا
پنچه ی شاهین چرخ
بی درنگ زد بچنگ
رشته ی عمرش برید
تا به قفس اندرم
ریخته یک سر پرم
باید از این سر گذشت
شاید از این در پرید
کشمش و گیرو دار اگر گذارد
کجروی روزگار اگر گذارد
پای گل از باده تر کنم دماغی
نیش جگر خوارخار اگر گذارد
ما همه مستیم
تورا
به چشم مستت، یار
چشم بد روزگار اگر گذارد
بانگ موذن مرا کشد به مسجد)2
ناله ی جانسوز تار اگر گذارد)2
تصنیف یازدهم عارف در اویل اردیبهشت هنگام خروج شوستر از ایران