بت چین
ای مه من ، ای بت چین ای صنم
لاله رخ و زهره جبین ، ای صنم
تا به تو دادم دل و دین ، ای صنم
بر همه کس گشته یقین ، ای صنم
تیر مژگان
با تیر مژگان می زنی تیرم چند تیرم چند تیرم چند
دل را همان یک تیر از جا برکند از جا برکند از جا برکند)2
چرا میکشی خدا میکشی خدا میکشی یار
چرا می زنی خدا می زنی خدا می زنی یار
در فکر تو بودم
( در فــــکر)3 تــو بــودم کـــــه ( یـــکی حلـــقــه بــه در زد)3
( گفتم گفتم صنما ، قبله نما بلکه ( تو باشی)3 ( تو بــــــاشی)3
نبود ز رخت
نبود ز رخت ، قسمت ما، غیر نگاهی
آن هم ندهد، دست، به جز ، گاه و به گاهی
نشینم سر راهی
به امید نگاهی
ببینم مهر و ماهی
دل شیدا
( تو دوری از برم )2 دل در برم نیست
( هوای دیگری )2 اندر سرم نیست
بــــه جـــــان دلـبـر کـز هــر دو عــالــم
تـــمــنای دگـر جـز دلــبرم نــیســـت
مکن ای دوست
مولود نبی محبوب خداست
مولود نبی محبوب خداست
زین حسن ظهور عید فقراست
نازم به چنین بزمی که بپاست
به هم به صفا (سلطان و گداست)2
سرو خجل (ای که به پیش قامتت)
دوش دوش
( دوش)3 که آن مه لقا خوش ادا ، با صفا ، با وفا
از برم آمد و بنشت (خدا) برده دین دلم از دست
( باز)3 مرا سوی خود می کشد، می برد، می زند
( با دو چشم )2 مست خدا ( ابرویش )پیوست
شنیدم ماهی
(شنیدم ماهی ، وُهم شاهی
میان دلبران ، بت صاحب، دلان ، خدا !)2
گفتم که غمخوارم شوی (جانم!) در روز جدایی
شمع شبِ تارم شوی (جانم!) ترسم که نیایی