تصنیف ها (194)
تصنیف های ایرانی زیبایی موسیقی ایرانی را دو چندان میکند و سلیقه ایرانی را در هنر موسیقی شیواتر بیان میکند. هنرجوی سنتور پس از آموزه های ابتدایی و پایه ای لازم است بر نواختن این تصانیف نیز تمرین کند.
لازم بذکر است که اشعار این تصانیف در این وبسایت بصورتی که دقیقاً خواننده بیان کرده است نوشته شده است و تنها شعر آنها منتشر نشده بلکه طریقه ی تکرار و خواندن نیز بیان شده است .
با نظرات خود از این بخش حمایت کنید. با تشکر
تا به دامان تو ما دست تولا زده ایم
به تولای تو بر هر دو جهان پا زده ایم
When I touched your garment for seeking love.
I had put behind the two worlds behind myself for this love.
یک گل سایه چمن سایه چمن تازه شکفته تازه شکفته
نه دستم بش میرسه بش میرسه نه خوش میفته نه خوش میفته
مستم مستم مستم تیغت بریده شصتم
ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم
در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش
این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم
شور عاشقانه ( با یادت سرمستم )
نوشته شده توسط مرتضی نی داوود و فریدون مشیریبا یادت سرمستم ، ای نگار آسمانی
یادم کن تا هستم ، ای امید زندگانی
{ تا به هر ترانه میکشد زبانه شور عاشقانة من }2
حال دل میگویم
با زبان بیزبانی
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
چو گل گر خردهای داری خدا را صرف عشرت کن
که قارون را غلطها داد سودای زراندوزی
به گردش فروردین ، بیا به گلزار و ببین
چه می کند بوی گل ، صفای دل جوی گل
گرفته باد بهار بی هراس ، حجاب از روی گل
چه شور غوغا که مرغ چمن، فکنده در کوی گل
ز فروردین شد شکفته چمن
نوشته شده توسط یحیی زرین پنجه و ملک الشعرا بهارزفروردین شد شکفته چمن - گل نو شد زیب دشت و دمن
کجایی ای نازنین گل من
بهار آمده با گل و سنبل - ز بیداد گل نعره زد بلبل
دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند
سروران بر در سودای تو خاک قدمند
شهری اندر هوست سوخته در آتش عشق
خلقی اندر طلبت غرقه دریای غمند
در زمین بی زمانی نا کجا آبادیم
شهروند روستای هر چه باد آبادی ام
چشمهای مهربانی از نظر دورم نداشت
ای بغل آیینه تن ،آغوش ها بگشادی ام
من که فرزند این سرزمینم , در پی توشه ای خوشه چینم
شادم از از پیشه ی خوشه چینی , رمز شادی بخوان از جبینم
به زمانی که محبت شده همچون افسانه
به دیاری که نیابی خبری از جانانه
دل رسوا دگر از من تو چه خواهی دیوانه
شد خزان گلشن آشنایی بازم آتش به جان زد جدایی
عمر من ای گل طی شد بهر تو وز تو ندیدم جز بد عهدی و بی وفایی
تصنیف جانا هزاران آفرین تصنیف بسیار قدیمی است و سازنده آن نامعلوم. بیشتر تصانیف قدیمی از این امر مستثنی نیستند و سازنده آنها به دست فراموشی سپرده شده و اجراهای متفاوتی از آن انجام شده و به قولی به سروده ای ملی تبدیل شده اند. این تصنیف نیز این گونه است.