تصنیف ها (195)
تصنیف های ایرانی زیبایی موسیقی ایرانی را دو چندان میکند و سلیقه ایرانی را در هنر موسیقی شیواتر بیان میکند. هنرجوی سنتور پس از آموزه های ابتدایی و پایه ای لازم است بر نواختن این تصانیف نیز تمرین کند.
لازم بذکر است که اشعار این تصانیف در این وبسایت بصورتی که دقیقاً خواننده بیان کرده است نوشته شده است و تنها شعر آنها منتشر نشده بلکه طریقه ی تکرار و خواندن نیز بیان شده است .
با نظرات خود از این بخش حمایت کنید. با تشکر
مرغ سحر ناله سر کن، داغ مرا تازهتر کن
ز آهِ شرربار این قفس را بَرشِکَن و زیر و زِبَر کن
بلبلِ پَربسته ز کنجِ قفس درآ، نغمهٔ آزادیِ نوع بشر سَرا
وَز نفسی عرصهٔ این خاک توده ∗ را پرشرر کن
زدست محبوب ، ندانم چونکنم
زدست محبوب ، ندانم چونکنم
وزهجر رویش ، دیده جیحونکنم
وزهجر رویش ، دیده جیحونکنم
ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما
ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما
ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما
جوشی بنه در شور ما تا می شود انگور ما
سحر که از کوه بلند
جام طلا سر می زنه
بیا بریم صحرا که دل
بهر خداش پر می زنه
بیا بریم چون کیجا
دنبال اون مردِ جوون
تا دامنِ چین دارِ خود
پُر بکنیم لاله و ریحون
جور بکن که حاکمان جور کنند بر رهی
شیر که پایبند شد تن بدهد به روبهی
از نظرت کجا رود ور برود تو همرهی
رفت و رها نمیکنی آمد و ره نمیدهی
كاشكي بي (واي، واي) بي مريمه (هاي، خدا) سردار زنگل
قطارا (واي، واي) حمايلس (واي، خدا) ري دس مسلسل
بي مريم (هاي، ولا) شير زنون (هاي، خدا) ز قلعه زيد در
صد مِردِ (واي، هاي) تفنگ به دس (هاي، خدا) ني واس برابر
چشیامه نبنید افتو قشنگه
کره لر تا دم مرگ چی شیر میجنگه
دایه دایه وقت جنگه
قطارکش بالا سرم پرش ده شنگه
زین و برگم بونید رو مادیونم
خبر مه بوریتو سی هالوونم
هر کسی کسی داره یا نو رسی داره (2)
منم تو را دارم جانم حق تورا نگه داره
های جانم های جانم حق تو را نگه داره(2)
بی وفا نگار من میکند به کار من (2)
تصنیف خراسانی بیا تا گل برافشانیم و دست افشان غزل خوانیم
نوشته شده توسط دانشنامه سنتوربیا تا گل برافشانیم و دست افشان غزل خوانیم
ستاره ها در شب دل بکاریم ، بر آسمان دیده ی غم بکاریم
غم اغیار مخور تا مکنی ناشادم
شور شیرین منما تا مکنی فرهادم
گل های بهاری یا "آمده ام سیر گل و سبزه کنم بهانه"
نوشته شده توسط دانشنامه سنتورآمده ام سیر گل و سبزه کنم بهانه
دست تو گیرم سوی صحرا بشوم روانه
گلبن باران دیده سبزه نو روییده
بزم طرب بهر تو چیده
لاله صحرا با ده کرده به جام آماده
شاهد گل چهره گشاده
چون درای کاروان در میان شبروان
بانگ عمر ما می رسد به گوش
با گذشت این و آن می دهد ندا زمان
هر سحر، که ای: خفتگان به هوش
ای بهار من، ای نگار من، بیا بیا بنشین به برم
که بی تو از خود بی خبرم، تو راحت جانی
می به جام تو غم به کام من به ساغری بنشان شررم
بیا بیا بنشین به برم به عهد و پیمانی
بیا بیا)2 دلبرو که مو قربون تو شم، دنیا دو روزه
بیا مکن شو روز مو خورشید مو صبح نوروزه
دیدی چطو مانند اُو یک سال برفت، سال نو اومد؟
یکسال چنو تندِ برفت که پندری همی دیروزه
نمیشه غصه ما رو،یه لحظه تنها بذاره
نمیشه این قافله،ما رو تو خواب جا بذاره
دلم از اون دلای،قدیمیه از اون دلاست
که می خواد عاشق که شد،پا روی دنیا بذاره
چشم نرگس، خواهم که بر زلفت هر دم زنم شانه
نوشته شده توسط دانشنامه سنتورچو مجنون گیرم از عاشقان نشانه ی کعبه (کعبه دلها)
نوشته شده توسط دانشنامه سنتورچو مجنون گیرم از عاشقان نشانه ی کعبه
دل بشکسته را می برم به خانه کعبه
شکایت می برم از تو بر خدای تو
زان همه برای تو تا رسد او به دردم
درآن آشفتگی با دلی شکسته تر گریه ها کنم
که در اشک خود غرقه گردم