تصنیف ها (186)
تصنیف های ایرانی زیبایی موسیقی ایرانی را دو چندان میکند و سلیقه ایرانی را در هنر موسیقی شیواتر بیان میکند. هنرجوی سنتور پس از آموزه های ابتدایی و پایه ای لازم است بر نواختن این تصانیف نیز تمرین کند.
لازم بذکر است که اشعار این تصانیف در این وبسایت بصورتی که دقیقاً خواننده بیان کرده است نوشته شده است و تنها شعر آنها منتشر نشده بلکه طریقه ی تکرار و خواندن نیز بیان شده است .
با نظرات خود از این بخش حمایت کنید. با تشکر
دو زلفونت بود تار ربابم
چه می خواهی از این حال خرابم
* * *
تو که با ما سر یاری نداری
چرا هر نیمه شو آیی به خوایم
نه کسی آید به برم نه ز کس باشد خبرم
به خدا هر جا گذرم تو جلوه گری
سوی تو آزرده دلم به بلا خو کرده دلم
به غمت پرورده دلم ای اشک فریب
بازآمدم بازآمدم از پیش آن یار آمدم
در من نگر در من نگر بهر تو غمخوار آمدم
شاد آمدم شاد آمدم از جمله آزاد آمدم
چندین هزاران سال شد تا من به گفتار آمدم
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم
خدا را ای رقیب امشب زمانی دیده بر هم نه
که من با لعل خاموشش نهانی صد سخن دارم
(رندانه زود خیزید غوغا کنیم غوغا
هر جا که عاقلی هست شیدا کنیم شیدا )2
شیدا کنیم شیدا
در پرده چند رقصیم تا خویشتن پرستیم
دستی زنیم دستی افشا کنیم افشا
دستی زنیم دستی
افشا کنیم افشا
{ای گلم لای لای خوشگلم لای لای برق نگاهت
نور مهتابی برکۀ آبی آرزوی دل چشم سیاهت
چشم سیاهت عزیز برق نگاهت
حالا هندو ماره کشت و خال هندو ماره کشت
حالا شفتالو فروش سر چارسو ماره کشت
حالا اون یار منه که میروه سر بالا
حالا دسمال به دست و میزنه گرما را
شاه من ماه من رحمتی به حال زارم
بفکن از روی خود روشنی به شام تارم
آخر ای نگارم این فغان و زارم چشم ژاله بارم را
ای گل زندگی بیش از این مکن تو خوارم
مرغ سحر ناله سر کن، داغ مرا تازهتر کن
ز آهِ شرربار این قفس را بَرشِکَن و زیر و زِبَر کن
بلبلِ پَربسته ز کنجِ قفس درآ، نغمهٔ آزادیِ نوع بشر سَرا
وَز نفسی عرصهٔ این خاک توده ∗ را پرشرر کن
زدست محبوب ، ندانم چونکنم
زدست محبوب ، ندانم چونکنم
وزهجر رویش ، دیده جیحونکنم
وزهجر رویش ، دیده جیحونکنم
ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما
ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما
ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما
جوشی بنه در شور ما تا می شود انگور ما
سحر که از کوه بلند
جام طلا سر می زنه
بیا بریم صحرا که دل
بهر خداش پر می زنه
بیا بریم چون کیجا
دنبال اون مردِ جوون
تا دامنِ چین دارِ خود
پُر بکنیم لاله و ریحون
جور بکن که حاکمان جور کنند بر رهی
شیر که پایبند شد تن بدهد به روبهی
از نظرت کجا رود ور برود تو همرهی
رفت و رها نمیکنی آمد و ره نمیدهی
كاشكي بي (واي، واي) بي مريمه (هاي، خدا) سردار زنگل
قطارا (واي، واي) حمايلس (واي، خدا) ري دس مسلسل
بي مريم (هاي، ولا) شير زنون (هاي، خدا) ز قلعه زيد در
صد مِردِ (واي، هاي) تفنگ به دس (هاي، خدا) ني واس برابر